سانیاسانیا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

پرنسس کوچولوی ما

عگ گل

سلام عزیزم مامان ببخش که دیر به دیر میام .... دخترم خیلی خانوم و بزرگ شده ..... کلی با محمد و مامانش دوست شدی و به مامانش می گی عمه  چند روز پیش 1 ساعت رفتی خونشون و بازی کردی و اصلا هم سراغ منو نگرفتی ... می گم که خیلی خانوم شدی  سه شب پیش نشسته بودی با بابایی بازی می کردی .... بعد بابا بهت گفت : عقل کل  شما هم زودی گفتی عگ گل ..... خلاصه حسابی از دستت خندیدیم وقتی آهنگ گوگوش بخونه بهت می گم این خانومه که می خونه کیه .... زودی می گی  :: گوگوش  کلی کلمه جدید هم یاد گرفتی  ننر ( لوس )..... ننن  عقل کل .... عگ گل  چنگال .... گنگال گوش .... گوگ ...
17 آذر 1392

دو سه ده

سلام عزیزم مامان و بابا خدارو شکری خوب خوب شدی و دیگه مریض نیستی ..... حسابی برای خودت خانوم شدی .... روزا خودت با اسباب بازی هات بازی می کنی و کمتر آویزون مامان میشی    تازگی هر وقت باهام کار داری میای هی می گی : گیا گیا و دستت رو  تکون می دی .... هرچی من می گم بگو بیا تو هم دوباره می گی گیا گیا  شعر یه توپ دارم قلقلیه رو هم برات می خونم و شما آخرای هر مصرع رو می گی  وقتی هم می خوای شیطونی و بپر بپر کنی می گی : دو سه ده  موقع بازی هم هی میری گوشی تلفن رو برمی داری و می گی : الو الو مامامون کلمه های دیگه هم خیلی می گی ولی مامانی یادش نمی مونه ... قول می دم از این به بعد یادد...
3 آذر 1392
1